چند وقت پیش که داشتم یک مقاله روانشناسی میخوندم، یاد دوران دانشجویی تو مقطع کارشناسی افتادم. واحد تربیت بدنی۲ یک استاد سختگیر داشتیم که به اجبار بدمینتون ارائه میداد، چراکه استاد تربیت بدنی، بدمینتون کار بود و کلی از تحقیر دانشجوها در طول ترم لذت میبرد. من بدمینتونم خوب بود و مشکلی نداشتم چون تو محلمون مسابقات برگزار میکردن و همیشه جزو نفرات اول بودم، منتها بیشترین تحقیر را نفر اول دوره دانشکده ما میشد. پسر کم حرفی که مهارتهای حرکتی پایینی داشت. ما کلی جلسه کلاس بدمینتون رفتیم و اون تا آخر هم نتونست سرویس را بزنه و توپ را که بالا میانداخت نمیتونست حرکت راکت و توپ را هماهنگ کنه و توپ از کنار راکت به زمین میافتاد. روز امتحان استاد به تحقیر گفت که اگر فقط سرویس درست بزنه، نمرهی قبولی به او میده که باز نتونست، هنوز پوزخندهای استاد هنگام تقلای ناکام اون یادم هست. اون عمری بخاطر دست و پاچلفتی بودن تحقیر شده بود، اگرچه همیشه نفر اول کلاس بود. برام همیشه سوال بود که اون با این هوشش چرا انقدر مهارت حرکتی پایینی داره. با خوندن این مقاله متوجه شدم که این یک اختلاله و اسم این اختلال
Developmental co-ordination disorder
یا دیسپراکسیاست. که حدود ۵٪ کودکان مدرسه و بخصوص پسرا را درگیر میکنه و بویژه تو پسرها بهانهی روزانهی خوبی برای تحقیر شدن هست و میشه حدس زد که چقدر روی شخصیت و آینده و اعتماد به نفس بچهها تاثیر میذاره. انگار زمینی اند که هرروز لگد مال شده.
اگر از بحث فرهنگی این ماجرا بخوام بگذرم، اگر زودتر این اختلال و بیماری فهمیده و درک میشد، کاردرمانی و فیزیوتراپی هم صورت میگرفت، چقدر از مشکلات اون بنده خدا رفع میشد.
برچسب : نویسنده : mohsenheydari259 بازدید : 43